1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89
2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید
(بحارالانوار،ج،83ص20)
3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .
سنن ابی داود ، کتاب الطلاق ، ح 1863
4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار
(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )
5- ابن آدم اذا اصبحت معافی فی بدنک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلی الدنیاالعفاء .
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740
6- ابن آدم عندک ما یکفیک وانت تطلب ما یطغیک لا بقلیل تقنع ولا بکثیر تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740
7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)
8- اتق دعوة المظلوم فإنما یسال الله حقه وان الله لن یضیع لذی حق حقه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق رااز حق دار دریغ نمیدارد .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650
9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575
10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)
11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .
سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052
12- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063
13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601
14- لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
(الکافى، ج 4، ص 62)
15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .
کنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458
16- اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار .
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .
کنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390
17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .
سنن ابن ماجه ، کتاب التجارات ، ح 2133
18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
(بحار الانوار،ج93،ص342)
19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .
کنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897
20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929
21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.
(جهاد النفس، ص 247)
22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .
صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305
23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958
24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل .
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .
(اصول کافی،ج1،ص30)
25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851
26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .
مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137
27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است .
کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812
29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.
(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)
30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85
31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86
32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960
33- احزم الناس أکظمهم للغیظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .
نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .
نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106
35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553
36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .
کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176
37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .
کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507
38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208
39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034
40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595
تشکیل حکومت براى تحقق آرمانها
دین اگر با قدرت همراه شود، خواهد توانست گسترش و بسط پیدا کند؛ اهداف و آرزوهاى دینى را تحقق ببخشد و آرمانهایى را که دین شعار آنها را مىداده است، در جامعه به وجود آورد. اینها بدون قدرت امکان ندارد؛ با قدرت ممکن است. مثلاً شما خیال مىکنید عدالت اجتماعى را در جامعه مىشود با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش به وجود آورد؟ عدالت اجتماعى، رفع تبعیض و کمک براى استقرار تساوى در قانون را مگر مىشود بدون قدرت، در سطح داخل جامعه به یک صورت، و در سطح جهان به صورت دیگر به وجود آورد؟
... پس قدم بعدى، تشکیل حکومت است؛ اما تشکیل حکومت هدف نیست؛ نکتهى اساسى اینجاست. تشکیل حکومت براى تحقق آرمانهاست. اگر حکومت تشکیل شد، ولى در جهت تحقق آرمانها پیش نرفت، حکومت منحرف است؛ این یک قاعدهى کلى است؛ این معیار است. ممکن است تحقق آرمانها سالهایى طول بکشد و موانع و مشکلاتى بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حکومت - جهت و سمتگیرى قدرتى که تشکیل شده است - حتماً باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایى باشد که شعار آن داده شده است و داده مىشود و در متن قرآن و احکام اسلامى وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک حکومت منحرف است. معیار این است که عدالت اجتماعى و نظم متکى بر قانون به وجود آید و مقررات الهى همه جا مستقر شود.
ترسیم جامعهى آرمانىِ توحیدى
پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را براى ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسى در هر جاى تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوى چنان جامعهاى بروند.
نزول قرآن براى استفادهى همگان
قرآن کتاب هدایت است؛ کتاب حکمت است؛ کتاب اخلاق است؛ کتاب زندگى است؛ کتاب سیاست است؛ کتاب تکامل انسانى است؛ مجموعهى آیات ارزشمند الهى براى انسان است. ... قرآن براى هدایت نسلهاى انسان در طول تاریخ آمده است تا مردم را از ظلمات خارج کند و به نور هدایت کند؛ کتابى که تبیان همه چیز در اوست؛ کتابى که پاسخ به استفهامهاى بشرى در آن گنجانده شده است؛ کتابى که براى همیشهى زندگى انسان کافى است.
پیوند دین و سیاست
در حالىکه نخستین شعار اسلام، توحید، یعنى نفى همهى قدرتهاى مادى و سیاسى و همهى بتهاى بىجان و باجان بود، و در حالىکه اولین اقدام پیامبر (صلّىاللَّهعلیهوآله) پس از هجرت، تشکیل حکومت و ادارهى سیاسى جامعه بود، و یا دلایل و شواهد فراوان دیگرى که بر پیوند دین و سیاست حکم مىکند، باز کسانى پیدا مىشوند که بگویند دین از سیاست جداست، و کسانى هم پیدا شدند که این سخن ضد اسلامى را از آنها بپذیرند.
شروع این راه در سیزده سال اولِ زندگى پیغمبر است، تا اینکه منتهى به تشکیل حکومت مىشود. پس قدم بعدى، تشکیل نظام مبتنى بر این تفکر و بر پایهى بعثت است. لذا توجه مىکنید که از این ترتیب، خوب مىشود فهمید حرف کسانى که سعى مىکنند تا دین و بخصوص دین اسلام را جداى از حکومت معرفى کنند، غلط است. البته همهى ادیان در این جهت مثل هم هستند؛ لیکن این ادعا در مورد اسلام، خیلى عجیب است که کسى بخواهد دین اسلام را از زندگى، سیاست، ادارهى کشور و از حکومت جدا کند، کنار بگذارد و بین اینها تفکیک ایجاد نماید.
از بزرگترین مظاهر شرک در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، و زندگى مادى از عبادت، و دین از سیاست است. گویى خداى دنیا - معاذاللَّه - جباران و زورگویان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنایتکارانند، و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلّم آنهاست و همگان باید پیشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویى و غارتگرى و میل و ارادهى بىمهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند؛ چرا که وعاظالسلاطین و نوادگان «بلعم باعورا» فریاد برخواهند آورد که دخالت در سیاست کردید، و اسلام را چه به سیاست؟!
این، همان شرکى است که امروز مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند. آنچه جاى تأسف است، اینکه سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن سبب شد که دستهاى تحریف بتوانند به نام دین، هر سخن باطلى را در اذهان جاى داده و بدیهىترین اصل دین خدا را منکر شوند و شرک را جامهى توحید پوشانده و مضمون آیات قرآن را بىدغدغه انکار کنند.
این از اساسىترین مسائل است. در گذشته، این معنا را تصریح نمىکردند؛ اما امروز بصراحت مىگویند که «دین را باید از سیاست جدا کنید». ما عرض مىکنیم که دین اسلام، بلکه همهى ادیان الهى، سیاست و علم و زندگى و مسائل اجتماعى را در متن خود دارند. نمىشود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. دین، اداره کنندهى زندگى انسان در همهى صحنهها، از جمله صحنهى سیاست است.
سیاستمدارانى که دائماً دم از جدایى دین و سیاست مىزنند و کسانى از مدعیان دیندارى که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار مىکنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیدهاند؟ آیا فکر کردهاند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همهى امور سیاسى را، یعنى حکومت را، قانون را، صفبندىهاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را، و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیاى خدا مرتبط مىکند؟
آیا جهاد اسلامى که در صدها آیهى قرآن و حدیث مسلّم، در زمرهى برترین فرایض دینى قرار گرفته و ترک آن مایهى ذلت و شقاوت دنیا و آخرت شناخته شده، براى به دست آوردن چه چیز و دفاع از کدامین ارزش است؟ آیا حیات طیبهاى که براى تحصیل آن باید جهاد کرد، زندگى در زیر سایهى شوم ولایت غیرخداست؟ بر خاک مذلت نشستن و حاکمیت جباران و ارزشهاى غیرالهى را تماشا کردن و تن به ذلت دادن است؟ و اگر چنین نیست و جهاد براى تحصیل حاکمیتِ اللَّه و خروج از ولایت طاغوت به ولایتِ اللَّه است، پس چگونه مىتوان نقش و ارزش سیاست را در دین و در هدفهاى تعیینشدهى دینى، دست کم یا نادیده گرفت؟
تخلق به اخلاق اسلامى
خود آن حضرت، بنا بر حدیث متواتر و معروف فرمود: «بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأَخْلاقِ». بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهاى اخلاقى و فضیلتهاى روحى بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد.
خصوصیت بعثت پیغمبر (صلّىاللَّهعلیهوآله) دعوت به مکارم اخلاق بود؛ این هم یک عنصر و نکتهى دیگر در حیات رسالتى و بعثت پیغمبر. پس مىتوان گفت که در حقیقت یکى از مرزها و ممیزههاى اسلام و جاهلیت، مسألهى اخلاق است.
حکومت اسلامى و حاکمیت پیامبران براى همین است؛ «إنَّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ».
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ»تزکیه و آموختن کتاب و حکمت، همان تحول درونى انسان است. انسان براى اینکه به هدف خلقت خود برسد، باید به هدف بعثت انبیاء دربارهى خود نائل شود؛ یعنى متحول گردد، درست شود، خوب شود و از آلودگىها و پستىها و عیبها و هواجسى که در درون انسان است و دنیا را به فساد مىکشاند، نجات پیدا کند؛ این در قلمرو وجود فرد است؛ بعثت براى این است. در بیانى هم که فرمودند: «إنَّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ»، باز برگشتش به این است؛ «برانگیخته شدهام که مکرمتهاى انسانى را کامل کنم»؛ یعنى تهذیب انسان، تزکیهى انسان، انسان را به حکمت سوق دادن، او را از جهالت بساطتِ عامیانه به فهم و زندگى حکیمانه رساندن. این، در مقولهى فرد و در قلمرو حیات فردى است.
معادل ده هزار صلوات
این صلوات در بین عامه وخاصه شهرت تمام دارد ومی گویند یک بار آن مثل ده هزار با ر صلوات فرستادن است عامه حکایت کرده اند شخصی نزد سبکتکین رفت وگفت مدتی است می خواستم رسول خدا (ص) را به خواب ببینم وغم خود رابگویم دیشب سعادت یار شد آن حضرت را در خواب دیدم گفتم یا رسول الله هزار درهم قرض دارم وبر ادایشستم می ترسم اجل برسد وبرگردنم بماند آن حضرت فرمود نزد توآیم ومبلغ را از تو بستانم گفتم شاید باور نکند ونشان طلبد فرمود به او بگو به آن نشان که اول شب سی هزار وآخر شب سی هزار بار برمن صلوات می فرستید شاه به گریه آمد وتصدیق کرد وقرض او را داد وهزار درهم به او بخشید ارکان از تعجب گفتند او رابراین سخن محال تصدیق می کنی باآن که اول شب وآخر شب باتوایم واگر شب وروز مشغول باشی شصت هزار رانتوانی گفت من از علما شنیده ام هرکه یک بار این صلوات را بفرستد گویا ده هزار صلوات فرستاده ومن در اول شب وآخر شب سه بار آن را می خوانم لذا دانستم پیغام حضرت درست است:
اَللّهُمَ صَلِّ َعلی سَیّدِ نا وَنَبِیّنا مُحَمَّد َوآِِلهِ مَاخَْتَلَفَ اْلمَلَوانِ وَتَعاقَبَ ْالَعصْرانِ وَکَرَّاْلجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ اْلفَرْقَدانِ وَبَلِّغِ رُوحَهُ وَاَرواحَ اَهْلِ بَیْتِِهِ منّاّ اََّلتِحیَّهَ وَالسَّلامَ