ویژگى دیگر پیامبر اکرم(ص)با همسران, مدارا کردن او در برابر اشتباهات آنان و عفو و گذشت بود. گاهى اشتباه و خطاهاى همسران, تـجاوز بـه حقوق پـیامبـر(ص)بـود. در این صورت حضرت حتـى بـدون یادآورى به آنان, از کنار این قضیه مى گذشت و آنان متوجه اشتباه خود مى شدند و سرافکنده مى گشتند; ولى گاه خطاها و اشتباهات آنان در امور مربوط به دیگران بود, که پیامبـر(ص)بـا گفتار و کردارى مناسب, آنان را متوجه مى کرد و اگر اشتـبـاه آنان ناشى از جهالت بود, با بیانى خوش این نقیصه را برطرف مى کرد, زیرا تبلیغ احکام و هدایت انسانها یکى از وظایف انبیاست. رجوع به اکثر نمونه هاى مطرح شده مى تواند دلیل خوبـى بـراى این ویژگى بـاشد; مثلا وقتى عایشه بـه ایشان گفت: دهانت بـوى مغافیر مى دهد, آیا مغافیر خورده اى؟ حـضرت فرمود: خـیر. نزد زینب شربـت عسل خورده ام. پیامبـر(ص)هیچ تحقیقى نکرد آیا وى راست مى گوید یا نقشه اى کشیده است, بلکه بـا سخت گیرى بـر خود و محروم ساختن خود از خوردن عسل, مشکل را حـل کرد و سوگند یاد کرد دیگر از آن عسل ننوشد. و یا مثـلا بـه همسرانش نگفت: تـو چـنین حقى ندارى, زیرا خودت در آن روزى که من طبـق فرمان خداوند تو و سایر همسرانم را بـین ماندن و بـا زندگى سـاده سـاخـتـن و یا طلاق گرفـتـن مخـیر ساختم; اولى را اختیار کردى! و باز نفرمود: آیه قرآن به من اختیار داده که نوبـت هر کدام از زنان را خواستـم, بـه تـإخیر بیندازم و هر کدام را خواستم, مقدم بدارم. پیامبـر(ص)بـدون هیچ گونه استفاده از حق قانونى خود و یا اشاره به ناسازگاریهاى برخى همسران و امثال آن, از تمامى این امور بـا کمال بـزرگوارى صرف نظر مى کرد.
اخلاق خانوادگى
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در خانواده مهربان بود, نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتى نمى کرد, و این برخلاف خلق وخوى مکیان بود. بد زبانى برخى از همسران خویش را تحمل مى کرد تا آن جا که دیگران از این همه تحمل, رنج مى بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تإکید مى کرد و مى گفت: همه ى مردم داراى خصلت هاى نیک و بد هستند, مرد نباید تنها جنبه هاى ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند, چه هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایه ى خشنودى اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود, به آن ها محبت مى کرد, روى دامن خویش مى نشاند, بر دوش خویش سوار مى کرد, آن ها را مى بوسید; و این ها همه برخلاف خلق و خوى رایج آن زمان بود .روزى در حضور یکى از اشراف یکى از فرزندزادگان خویش (حضرت مجتبى (ع)) را مى بوسید, آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتى یک بار هیچ کدام از آن ها را نبوسیده ام! فرمود: ((من لایرحم لایرحم)); کسى که مهربانى نکند, رحمت خدا شامل حالش نمى شود. نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانى مى کرد, آن ها را روى زانوى خویش نشانده دست بر سر آن ها مى کشید. گاه مادران, کودکان خردسال خویش را به او مى دادند که براى آن ها دعا کند, اتفاق مى افتاد که احیانا آن کودکان روى جامه اش ادرار مى کردند, مادران ناراحت شده و شرمنده مى شدند و مى خواستند مانع ادامه ى ادرار بچه شوند, او آن ها را از این کار به شدت منع مى کرد و مى گفت: مانع ادامه ى ادرار بچه نشوید. این که جامه ى من نجس بشود اهمیت ندارد, تطهیر مى کنم.
نظافت و بوى خوش
پیامبر رحمت (ص) به نظافت و بوى خوش علاقه ى شدید داشت, هم خودش رعایت مى کرد و هم به دیگران دستور مى داد. به یاران و پیروان خود تإکید مى نمود که تن و خانه ى خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند. به خصوص روزهاى جمعه وادارشان مى کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آن ها استشمام نشود, آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
برخورد و معاشرت
آن حضرت (ص) درمعاشرت با مردم, مهربان و گشاده رو بود, در سلام به همه, حتى کودکان و بردگان, پیشى مى گرفت. پاى خود را جلو هیچ کس دراز نمى کرد و درحضور کسى تکیه نمى نمود. غالبا دو زانو مى نشست, در مجالس دائره وار مى نشست تا مجلس بالا و پائینى نداشته باشد و همه جایگاه مساوى داشته باشند. از اصحابش تفقد مى کرد, اگر سه روز یکى از اصحاب را نمى دید سراغش را مى گرفت, اگر مریض بود عیادت مى کرد و اگر گرفتارى داشت کمکش مى نمود. در مجالس, تنهابه یک فرد نگاه نمى کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمى داد بلکه نگاه هاى خود را در میان جمع تقسیم مى کرد. از این که بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت, از جا برمى خاست و در کارها شرکت مى کرد. مى گفت: خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که براى خود نسبت به دیگران امتیازى قایل شده است.
نرمى در عین صلابت
حضرت محمد (ص) در مسائل فردى و شخصى و آن چه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملایم و باگذشت بود, گذشت هاى بزرگ و تاریخى اش یکى از علل پیشرفتش بود. اما در مسائل اصولى و عمومى, آن جا که حریم قانون بود, سختى و صلابت نشان مى داد و دیگر جاى گذشت نمى دانست. پس از فتح مکه و پیروزى بر قریش, تمام بدىهایى که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند نادیده گرفت و همه را یک جا بخشید. توبه قاتل عموى محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مکه, زنى از بنى مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید, خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجراى حد سرقت را توهینى به خود تلقى مى کردند, سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجراى حد صرف نظر کند. بعضى از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند, ولى رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جاى شفاعت است؟ مگر قانون خدا را مى توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز در میان جمع سخنرانى کرد و گفت: اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجراى قانون خدا تبعیض مى کردند, هر گاه یکى از اقویا و زبردستان مرتکب جرم مى شد, معاف مى شد و اگر ضعیف و زیردستى مرتکب مى شد, مجازات مى گشت. سوگند به خدایى که جانم در دست اوست, در اجراى (عدل) درباره ى هیچ کس سستى نمى کنم هر چند از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد.
زهد و ساده زیستى
پیامبر اکرم (ص) زهد و ساده زیستى از اصول زندگى او بود. ساده غذا مى خورد, ساده لباس مى پوشید و ساده حرکت مى کرد. زیراندازش غالبا حصیر بود, بر روى زمین مى نشست, با دست خود از بز شیر مى دوشید, و بر مرکب بى زین و پالان سوار مى شد, و از این که کسى در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیرى مى کرد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود. کفش و جامه اش را با دست خویش وصله مى کرد. در عین سادگى, طرفدار فلسفه ى فقر نبود, مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راه هاى مشروع, لازم مى شمرد, مى گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح; چه نیکو است ثروتى که از راه مشروع به دست آید براى آدمى که شایسته ى داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند. و هم مى فرمود: نعم العون على تقوى الله الغنى; مال و ثروت کمک خوبى است براى تقوا.
تأکید به زنان دراطاعت از شوهر
یکی از مهمترین مسائل مشترک زناشویی پیروی و اطاعت زن از شوهر است. بدیهی است پیرامون مسائل مختلف، به ویژه موضوعات خانوادگی، امکان اختلاف نظر بین زن و شوهر وجود دارد که منجر به وحدت نظر بین زوجین نمی شود و این دوگانگی نظر ممکن است تا آنجا پیش رود که موجب از هم پاشیدن زندگی شود. بنابراین ضرورت پیروی و پذیرش یک نظر درمقابل نظر دیگر برای انسجام زندگی انکارناپذیراست و نظم زندگی تنها در سایه وحدت نظرزوجین تضمین خواهد شد و این نظم اقتضا می کند که نظر یکی از دو زوج همواره محور واساس برنامه ریزی زندگی خانوادگی باشد. گرچه لزوما چنین مفهومی به معنای درستی آن نظرنیست، اما نظم خانوادگی مستلزم تفوق و برتری یک نظر بر نظر دیگر است. در متون اسلامی پیروی و اطاعت از نظر مرد به عنوان حق مرد بر زن تلقی شده است. از امام باقر«ع» نقل شده است: «زنی به محضرپیامبر«ص » آمد و عرض کرد: حق شوهر بر زن چیست؟ حضرت فرمود: این که زن از شوهر فرمان برد و مخالفت و عصیان او نکند و چیزی ازخانه شوهر بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحب جز با اجازه او نگیرد».گاهی مسئله اطاعت زن از شوهر به حدی سفارش شده است که بهتر است زن حتی بدون اجازه شوهر به ملاقات پدر بیمار خود نرود. ازانس روایت شده است: «مردی به جهاد رفت و به زنش سفارش کرد تا وقتی که بازگردد از طبقه بالابه طبقه پایین نیاید، در حالی که پدر زن در طبقه پایین بود. پدر بیمار شد. زن کسی را به محضرپیامبر(ص (فرستاد که از او اجازه بگیرد تا نزد پدررود. پیامبر«ص » جواب فرستاد: از خدا بترس و ازشوهر اطاعت کن .
واقعه دیگری در زمان پیامبر اسلام «ص » اتفاق افتاد که اهمیت اطاعت و پیروی زن از شوهر را ثابت می کند. در زمان پیامبر اسلام «ص » مردی برای کاری از خانه بیرون رفت و از همسرش پیمان گرفت که تا او باز گردد از خانه بیرون نرود.
پدرزن مریض شد و قاصدی خدمت پیامبر«ص »فرستاد که قصه را بازگوید و از او اجازه بخواهد که به عیادت پدر رود. پیامبر«ص » اجازه نداد و پیغام داد که در خانه ات بنشین و فرمان شوهرت را اطاعت کن. پدرزن فوت کرد. زن از پیغمبر«ص »اجازه خواست تا بر جنازه پدر حاضر شود.حضرت فرمود: در خانه بنشین و شوهر را اطاعت کن. پدر را دفن کردند. پیامبر«ص » برای زن قاصدی فرستاد که خداوند متعال تو و پدرت را به واسطه این اطاعت که از شوهر نمودی آمرزید.از امام صادق «ع» نقل شده است: جمعی خدمت پیامبر اسلام «ص » رسیدند و گفتند: ما مردمی را می بینیم که به یکدیگر سجده می کنند.حضرت فرمود: اگر کسی را دستور می دادم که به کسی سجده کند، به زن می گفتم که شوهر را سجده کند.