اهداف بعثت - پیامبر اعظم (حضرت محمد صلی الله علیه وآله) .
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد به بینش می رسد . [امام علی علیه السلام]

پیامبر اعظم (حضرت محمد صلی الله علیه وآله) .

تشکیل حکومت براى تحقق آرمانها‏
دین اگر با قدرت همراه شود، خواهد توانست گسترش و بسط پیدا کند؛ اهداف و آرزوهاى دینى را تحقق ببخشد و آرمانهایى را که دین شعار آنها را مى‏داده است، در جامعه به وجود آورد. اینها بدون قدرت امکان ندارد؛ با قدرت ممکن است. مثلاً شما خیال مى‏کنید عدالت اجتماعى را در جامعه مى‏شود با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش به وجود آورد؟ عدالت اجتماعى، رفع تبعیض و کمک براى استقرار تساوى در قانون را مگر مى‏شود بدون قدرت، در سطح داخل جامعه به یک صورت، و در سطح جهان به صورت دیگر به وجود آورد؟
... پس قدم بعدى، تشکیل حکومت است؛ اما تشکیل حکومت هدف نیست؛ نکته‏ى اساسى اینجاست. تشکیل حکومت براى تحقق آرمانهاست. اگر حکومت تشکیل شد، ولى در جهت تحقق آرمانها پیش نرفت، حکومت منحرف است؛ این یک قاعده‏ى کلى است؛ این معیار است. ممکن است تحقق آرمانها سالهایى طول بکشد و موانع و مشکلاتى بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حکومت - جهت و سمتگیرى قدرتى که تشکیل شده است - حتماً باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایى باشد که شعار آن داده شده است و داده مى‏شود و در متن قرآن و احکام اسلامى وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک حکومت منحرف است. معیار این است که عدالت اجتماعى و نظم متکى بر قانون به وجود آید و مقررات الهى همه جا مستقر شود.

ترسیم جامعه‏ى آرمانىِ توحیدى‏‏
پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را براى ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسى در هر جاى تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوى چنان جامعه‏اى بروند.

نزول قرآن براى استفاده‏ى همگان‏‏‏
قرآن کتاب هدایت است؛ کتاب حکمت است؛ کتاب اخلاق است؛ کتاب زندگى است؛ کتاب سیاست است؛ کتاب تکامل انسانى است؛ مجموعه‏ى آیات ارزشمند الهى براى انسان است. ... قرآن براى هدایت نسلهاى انسان در طول تاریخ آمده است تا مردم را از ظلمات خارج کند و به نور هدایت کند؛ کتابى که تبیان همه چیز در اوست؛ کتابى که پاسخ به استفهامهاى بشرى در آن گنجانده شده است؛ کتابى که براى همیشه‏ى زندگى انسان کافى است.

پیوند دین و سیاست‏‏‏
در حالى‏که نخستین شعار اسلام، توحید، یعنى نفى همه‏ى قدرتهاى مادى و سیاسى و همه‏ى بتهاى بى‏جان و باجان بود، و در حالى‏که اولین اقدام پیامبر (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) پس از هجرت، تشکیل حکومت و اداره‏ى سیاسى جامعه بود، و یا دلایل و شواهد فراوان دیگرى که بر پیوند دین و سیاست حکم مى‏کند، باز کسانى پیدا مى‏شوند که بگویند دین از سیاست جداست، و کسانى هم پیدا شدند که این سخن ضد اسلامى را از آنها بپذیرند.
شروع این راه در سیزده سال اولِ زندگى پیغمبر است، تا این‏که منتهى به تشکیل حکومت مى‏شود. پس قدم بعدى، تشکیل نظام مبتنى بر این تفکر و بر پایه‏ى بعثت است. لذا توجه مى‏کنید که از این ترتیب، خوب مى‏شود فهمید حرف کسانى که سعى مى‏کنند تا دین و بخصوص دین اسلام را جداى از حکومت معرفى کنند، غلط است. البته همه‏ى ادیان در این جهت مثل هم هستند؛ لیکن این ادعا در مورد اسلام، خیلى عجیب است که کسى بخواهد دین اسلام را از زندگى، سیاست، اداره‏ى کشور و از حکومت جدا کند، کنار بگذارد و بین اینها تفکیک ایجاد نماید.
از بزرگترین مظاهر شرک در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، و زندگى مادى از عبادت، و دین از سیاست است. گویى خداى دنیا - معاذاللَّه - جباران و زورگویان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنایتکارانند، و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلّم آنهاست و همگان باید پیشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویى و غارتگرى و میل و اراده‏ى بى‏مهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند؛ چرا که وعاظالسلاطین و نوادگان «بلعم باعورا» فریاد برخواهند آورد که دخالت در سیاست کردید، و اسلام را چه به سیاست؟!
این، همان شرکى است که امروز مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند. آنچه جاى تأسف است، این‏که سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن سبب شد که دستهاى تحریف بتوانند به نام دین، هر سخن باطلى را در اذهان جاى داده و بدیهى‏ترین اصل دین خدا را منکر شوند و شرک را جامه‏ى توحید پوشانده و مضمون آیات قرآن را بى‏دغدغه انکار کنند.
این از اساسى‏ترین مسائل است. در گذشته، این معنا را تصریح نمى‏کردند؛ اما امروز بصراحت مى‏گویند که «دین را باید از سیاست جدا کنید». ما عرض مى‏کنیم که دین اسلام، بلکه همه‏ى ادیان الهى، سیاست و علم و زندگى و مسائل اجتماعى را در متن خود دارند. نمى‏شود کسى به بخشى از دین معتقد و عامل باشد و به بخشى دیگر نباشد. دین، اداره کننده‏ى زندگى انسان در همه‏ى صحنه‏ها، از جمله صحنه‏ى سیاست است.
سیاستمدارانى که دائماً دم از جدایى دین و سیاست مى‏زنند و کسانى از مدعیان دیندارى که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار مى‏کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده‏اند؟ آیا فکر کرده‏اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه‏ى امور سیاسى را، یعنى حکومت را، قانون را، صف‏بندى‏هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را، و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیاى خدا مرتبط مى‏کند؟
آیا جهاد اسلامى که در صدها آیه‏ى قرآن و حدیث مسلّم، در زمره‏ى برترین فرایض دینى قرار گرفته و ترک آن مایه‏ى ذلت و شقاوت دنیا و آخرت شناخته شده، براى به دست آوردن چه چیز و دفاع از کدامین ارزش است؟ آیا حیات طیبه‏اى که براى تحصیل آن باید جهاد کرد، زندگى در زیر سایه‏ى شوم ولایت غیرخداست؟ بر خاک مذلت نشستن و حاکمیت جباران و ارزشهاى غیرالهى را تماشا کردن و تن به ذلت دادن است؟ و اگر چنین نیست و جهاد براى تحصیل حاکمیتِ اللَّه و خروج از ولایت طاغوت به ولایتِ اللَّه است، پس چگونه مى‏توان نقش و ارزش سیاست را در دین و در هدفهاى تعیین‏شده‏ى دینى، دست کم یا نادیده گرفت؟

تخلق به اخلاق اسلامى‏‏‏‏
خود آن حضرت، بنا بر حدیث متواتر و معروف فرمود: «بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأَخْلاقِ». بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهاى اخلاقى و فضیلتهاى روحى بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد.
خصوصیت بعثت پیغمبر (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) دعوت به مکارم اخلاق بود؛ این هم یک عنصر و نکته‏ى دیگر در حیات رسالتى و بعثت پیغمبر. پس مى‏توان گفت که در حقیقت یکى از مرزها و ممیزه‏هاى اسلام و جاهلیت، مسأله‏ى اخلاق است.
حکومت اسلامى و حاکمیت پیامبران براى همین است؛ «إنَّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ».
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ»تزکیه و آموختن کتاب و حکمت، همان تحول درونى انسان است. انسان براى این‏که به هدف خلقت خود برسد، باید به هدف بعثت انبیاء درباره‏ى خود نائل شود؛ یعنى متحول گردد، درست شود، خوب شود و از آلودگى‏ها و پستى‏ها و عیبها و هواجسى که در درون انسان است و دنیا را به فساد مى‏کشاند، نجات پیدا کند؛ این در قلمرو وجود فرد است؛ بعثت براى این است. در بیانى هم که فرمودند: «إنَّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ»، باز برگشتش به این است؛ «برانگیخته شده‏ام که مکرمتهاى انسانى را کامل کنم»؛ یعنى تهذیب انسان، تزکیه‏ى انسان، انسان را به حکمت سوق دادن، او را از جهالت بساطتِ عامیانه به فهم و زندگى حکیمانه رساندن. این، در مقوله‏ى فرد و در قلمرو حیات فردى است.




موسی مباشری ::: یکشنبه 86/1/5::: ساعت 11:57 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 42


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :162901
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
موسی مباشری
رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) در این مقطع زمانى، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده‏تر است؛ و این یکى از تدابیر حکمت و الطاف خفیّه‏ى الهى است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتى که او به انسان‏ها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام براى امتش و براى همه‏ى بشریت، درسِ عالم شدن، قوى شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت، و درس مقاومت است. پس نام امسال به طور طبیعى، نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایه‏ى این نام و این یاد، ملت ما درس‏هاى پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس‏هاى زندگى و برنامه‏هاى جارى خود تبدیل کند. ملت ما به شاگردى مکتب نبوى و درس محمّدى (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) افتخار مى‏کند **********************************
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<