اخلاقیات پیامبر(ص)
غزالى گوید : رسول خدا صلى اللّه علیه و اله بردبارترین ، شجاعترین ، عادلترین ، و پاکدامن ترین مردم بوده است . با هیچ زنى که او را در ملکیت خود نداشت و یا به همسرى خود درنیاورده بود و یا از خویشاوندان محرم او نبود، تماس نداشت . از همه مردم بخشنده تر بود، هیچ دینار و درهمى شب در نزد او نمى ماند و اگر وجهى زیاد مى آمد و کسى را پیدا نمى کرد که به او بدهد و شب ناگهان مى رسید به خانه نمى رفت تا آن را به نیازمندش مى رساند و از آنچه خدا به او داده بود تنها به مقدار قوت سالانه خود از ساده ترین چیزى که در دسترس بود از خرما و جو برداشت مى کرد و بقیه آن را در راه خدا مى داد. کسى از او چیزى نمى خواست مگر این که به او مى داد. آنگاه به قوت سالانه خود مى پرداخت و از آن هم ایثار مى کرد، و چه بسا که خود پیش از پایان سال ، اگر چیزى به او نمى رسید محتاج مى شد. به دست خویش کفشش را وصله مى زد و جامه اش را مى دوخت و در امور خانه به خانواده خود خدمت مى کرد و با همسران گوشت خرد مى کرد. از همه کس با حیاتر بود، به چهره کسى خیره نمى شد و دعوت آزاده و برده را مى پذیرفت . و هدیه را قبول مى کرد اگر چه یک جرعه شیر بود و در برابر آن هدیه مى داد. مال صدقه را نمى خورد. و در پاسخ دادن به سخن کنیز و فرد تهى دست تکبر نمى ورزید. براى پروردگار خشمگین مى شد، نه براى خود. حق را اجرا مى کرد اگر چه به زیان خود یا اصحابش تمام مى شد. از طرف گروهى از مشرکین پیشنهاد کمک در مقابل گروه دیگرى از مشرکین به آن حضرت شد در حالى که او کم باور بود و حتى به یک فرد نیازمند بود تا بر یارانش بیفزاید اما نپذیرفت و فرمود: ((من از مشرک کمک نمى طلبم .)) جنازه یکى از فضلاى اصحاب و نیکانشان که در بین یهودیان کشته شده بود پیدا شد، بر ایشان از راه ظلم وارد نشد و علاوه بر حق از آنها نخواست و صد شتر دیه پرداخت کرد در حالى که اصحاب آن حضرت به یک شتر نیازمند بودند تا باعث تقویت آنها شود، و از گرسنگى سنگ به شکم مبارکش مى بست ،هر خوراکى را که حاضر بود میل مى کرد، درباره آنچه موجود بود نمى پرسید و آن را رد نمى کرد و از خوردن غذاى حلال خوددارى نمى فرمود. اگر خرمایى بدون نان به دستش مى رسید میل مى کرد و اگر کبابى پیدا مى کرد مى خورد و اگر نان گندم یا جو موجود بود مى خورد و اگر حلوا و یا عسلى بود مى خورد و اگر شیر بدون نانى مى یافت به آن اکتفا مى کرد و اگر خربزه تازه اى بود، مى خورد. در وقت غذا خوردن تکیه نمى داد و روى سفره نمى نشست بلکه حوله اى زیر پاهایش مى انداخت . از نان گندم سه روز متوالى سیر نخورد تا به دیدار خدا شتافت و این اعمال را از باب ایثار و به خاطر کمک به دیگران مى کرد نه به دلیل فقر و نه به سبب بخل . دعوت به مهمانى را قبول مى کرد و به عیادت بیماران مى رفت ، و تشییع جنازه مى کرد. در بین دشمنانش تنها و بدون پاسدار راه مى رفت ، از همه مردم متواضع تر بود و از همه ساکت تر اما نه از راه کبر و سخنش رساتر از همه بود بدون کلام زاید و خوشروتر از همه مردم بود؛ هیچ امرى از امور دنیا او را وحشت زده نمى ساخت . هر لباسى که ممکن بود مى پوشید؛ گاهى پارچه اى به دور خود مى پیچید و گاهى برد مخصوص یمنى و گاهى جبه پشمى ، هر پوشیدنى اى را که از راه مباح در اختیار داشت مى پوشید. انگشترى اش نقره بود،که به انگشت کوچک دست راست و چپش مى کرد. بر پشت مرکب خود، برده و غیر برده را سوار مى کرد. بر هر چه ممکنش بود، از قبیل اسب ، شتر، استر شهبا و الاغ ، سوار مى شد و گاهى پیاده و با پاى برهنه بدون ردا و عمامه و کلاه راه مى رفت . از بیماران در دورترین نقطه شهر عبادت مى کرد. بوى خوش را دوست مى داشت و از بوهاى بد ناراحت مى شد. با تهیدستان همنشین و با مستمندان هم خوراک مى شد، و صاحبان فضیلت را براى اخلاق خوبشان گرامى مى داشت و با شرافتمندان به نیکوکارى برخورد مى کرد. با خویشاوندان صله رحم مى کرد بدون این که دیگران را بر ایشان مقدم بدارد. بر کسى ستم روا نمى داشت . هر که از او معذرت مى خواست ، عذرش را مى پذیرفت . شوخى مى کرد ولى جز سخن حق نمى گفت . مى خندید اما نه با صداى بلند. بازى مباح و مجاز را مى دید و نهى نمى فرمود. کسى با صداى بلند با آن حضرت صحبت مى کرد، تحمل مى فرمود. یک ماده شتر و گوسفندى داشت که خود و اعضاى خانواده اش از شیر آنها تغذیه مى کردند. غلامان و کنیزانى داشت ، از نظر خوراک و پوشاک بر آنها برترى نداشت ، جز در کار خدایى و یا کارى که ناگزیر بر صلاح خودش بود، وقت را نمى گذراند. به باغهاى اصحابش تشریف مى برد. هیچ مستمندى را به سبب بى چیزى و درماندگى اش تحقیر نمى کرد، و هیچ شاهى را به سبب سلطنتش اهمیت نمى داد، براى هر دو، در پیشگاه خدا یک نوع دعا مى کرد.
اخلاق خانوادگى
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در خانواده مهربان بود, نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتى نمى کرد, و این برخلاف خلق وخوى مکیان بود. بد زبانى برخى از همسران خویش را تحمل مى کرد تا آن جا که دیگران از این همه تحمل, رنج مى بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تإکید مى کرد و مى گفت: همه ى مردم داراى خصلت هاى نیک و بد هستند, مرد نباید تنها جنبه هاى ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند, چه هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایه ى خشنودى اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود, به آن ها محبت مى کرد, روى دامن خویش مى نشاند, بر دوش خویش سوار مى کرد, آن ها را مى بوسید; و این ها همه برخلاف خلق و خوى رایج آن زمان بود .روزى در حضور یکى از اشراف یکى از فرزندزادگان خویش (حضرت مجتبى (ع)) را مى بوسید, آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتى یک بار هیچ کدام از آن ها را نبوسیده ام! فرمود: ((من لایرحم لایرحم)); کسى که مهربانى نکند, رحمت خدا شامل حالش نمى شود. نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانى مى کرد, آن ها را روى زانوى خویش نشانده دست بر سر آن ها مى کشید. گاه مادران, کودکان خردسال خویش را به او مى دادند که براى آن ها دعا کند, اتفاق مى افتاد که احیانا آن کودکان روى جامه اش ادرار مى کردند, مادران ناراحت شده و شرمنده مى شدند و مى خواستند مانع ادامه ى ادرار بچه شوند, او آن ها را از این کار به شدت منع مى کرد و مى گفت: مانع ادامه ى ادرار بچه نشوید. این که جامه ى من نجس بشود اهمیت ندارد, تطهیر مى کنم.
نظافت و بوى خوش
پیامبر رحمت (ص) به نظافت و بوى خوش علاقه ى شدید داشت, هم خودش رعایت مى کرد و هم به دیگران دستور مى داد. به یاران و پیروان خود تإکید مى نمود که تن و خانه ى خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند. به خصوص روزهاى جمعه وادارشان مى کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آن ها استشمام نشود, آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
برخورد و معاشرت
آن حضرت (ص) درمعاشرت با مردم, مهربان و گشاده رو بود, در سلام به همه, حتى کودکان و بردگان, پیشى مى گرفت. پاى خود را جلو هیچ کس دراز نمى کرد و درحضور کسى تکیه نمى نمود. غالبا دو زانو مى نشست, در مجالس دائره وار مى نشست تا مجلس بالا و پائینى نداشته باشد و همه جایگاه مساوى داشته باشند. از اصحابش تفقد مى کرد, اگر سه روز یکى از اصحاب را نمى دید سراغش را مى گرفت, اگر مریض بود عیادت مى کرد و اگر گرفتارى داشت کمکش مى نمود. در مجالس, تنهابه یک فرد نگاه نمى کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمى داد بلکه نگاه هاى خود را در میان جمع تقسیم مى کرد. از این که بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت, از جا برمى خاست و در کارها شرکت مى کرد. مى گفت: خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که براى خود نسبت به دیگران امتیازى قایل شده است.
زهد و ساده زیستى
پیامبر اکرم (ص) زهد و ساده زیستى از اصول زندگى او بود. ساده غذا مى خورد, ساده لباس مى پوشید و ساده حرکت مى کرد. زیراندازش غالبا حصیر بود, بر روى زمین مى نشست, با دست خود از بز شیر مى دوشید, و بر مرکب بى زین و پالان سوار مى شد, و از این که کسى در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیرى مى کرد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود. کفش و جامه اش را با دست خویش وصله مى کرد. در عین سادگى, طرفدار فلسفه ى فقر نبود, مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راه هاى مشروع, لازم مى شمرد, مى گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح; چه نیکو است ثروتى که از راه مشروع به دست آید براى آدمى که شایسته ى داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند. و هم مى فرمود: نعم العون على تقوى الله الغنى; مال و ثروت کمک خوبى است براى تقوا.
نرمى در عین صلابت
حضرت محمد (ص) در مسائل فردى و شخصى و آن چه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملایم و باگذشت بود, گذشت هاى بزرگ و تاریخى اش یکى از علل پیشرفتش بود. اما در مسائل اصولى و عمومى, آن جا که حریم قانون بود, سختى و صلابت نشان مى داد و دیگر جاى گذشت نمى دانست. پس از فتح مکه و پیروزى بر قریش, تمام بدىهایى که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند نادیده گرفت و همه را یک جا بخشید. توبه قاتل عموى محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مکه, زنى از بنى مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید, خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجراى حد سرقت را توهینى به خود تلقى مى کردند, سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجراى حد صرف نظر کند. بعضى از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند, ولى رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جاى شفاعت است؟ مگر قانون خدا را مى توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز در میان جمع سخنرانى کرد و گفت: اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجراى قانون خدا تبعیض مى کردند, هر گاه یکى از اقویا و زبردستان مرتکب جرم مى شد, معاف مى شد و اگر ضعیف و زیردستى مرتکب مى شد, مجازات مى گشت. سوگند به خدایى که جانم در دست اوست, در اجراى (عدل) درباره ى هیچ کس سستى نمى کنم هر چند از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد.
تأکید به زنان دراطاعت از شوهر
یکی از مهمترین مسائل مشترک زناشویی پیروی و اطاعت زن از شوهر است. بدیهی است پیرامون مسائل مختلف، به ویژه موضوعات خانوادگی، امکان اختلاف نظر بین زن و شوهر وجود دارد که منجر به وحدت نظر بین زوجین نمی شود و این دوگانگی نظر ممکن است تا آنجا پیش رود که موجب از هم پاشیدن زندگی شود. بنابراین ضرورت پیروی و پذیرش یک نظر درمقابل نظر دیگر برای انسجام زندگی انکارناپذیراست و نظم زندگی تنها در سایه وحدت نظرزوجین تضمین خواهد شد و این نظم اقتضا می کند که نظر یکی از دو زوج همواره محور واساس برنامه ریزی زندگی خانوادگی باشد. گرچه لزوما چنین مفهومی به معنای درستی آن نظرنیست، اما نظم خانوادگی مستلزم تفوق و برتری یک نظر بر نظر دیگر است. در متون اسلامی پیروی و اطاعت از نظر مرد به عنوان حق مرد بر زن تلقی شده است. از امام باقر«ع» نقل شده است: «زنی به محضرپیامبر«ص » آمد و عرض کرد: حق شوهر بر زن چیست؟ حضرت فرمود: این که زن از شوهر فرمان برد و مخالفت و عصیان او نکند و چیزی ازخانه شوهر بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحب جز با اجازه او نگیرد».گاهی مسئله اطاعت زن از شوهر به حدی سفارش شده است که بهتر است زن حتی بدون اجازه شوهر به ملاقات پدر بیمار خود نرود. ازانس روایت شده است: «مردی به جهاد رفت و به زنش سفارش کرد تا وقتی که بازگردد از طبقه بالابه طبقه پایین نیاید، در حالی که پدر زن در طبقه پایین بود. پدر بیمار شد. زن کسی را به محضرپیامبر(ص (فرستاد که از او اجازه بگیرد تا نزد پدررود. پیامبر«ص » جواب فرستاد: از خدا بترس و ازشوهر اطاعت کن .
واقعه دیگری در زمان پیامبر اسلام «ص » اتفاق افتاد که اهمیت اطاعت و پیروی زن از شوهر را ثابت می کند. در زمان پیامبر اسلام «ص » مردی برای کاری از خانه بیرون رفت و از همسرش پیمان گرفت که تا او باز گردد از خانه بیرون نرود.
پدرزن مریض شد و قاصدی خدمت پیامبر«ص »فرستاد که قصه را بازگوید و از او اجازه بخواهد که به عیادت پدر رود. پیامبر«ص » اجازه نداد و پیغام داد که در خانه ات بنشین و فرمان شوهرت را اطاعت کن. پدرزن فوت کرد. زن از پیغمبر«ص »اجازه خواست تا بر جنازه پدر حاضر شود.حضرت فرمود: در خانه بنشین و شوهر را اطاعت کن. پدر را دفن کردند. پیامبر«ص » برای زن قاصدی فرستاد که خداوند متعال تو و پدرت را به واسطه این اطاعت که از شوهر نمودی آمرزید.از امام صادق «ع» نقل شده است: جمعی خدمت پیامبر اسلام «ص » رسیدند و گفتند: ما مردمی را می بینیم که به یکدیگر سجده می کنند.حضرت فرمود: اگر کسی را دستور می دادم که به کسی سجده کند، به زن می گفتم که شوهر را سجده کند.
زن از نگاه حضرت محمد (ص)
آن حضرت در مورد سزاى زن و مرد همسر آزارمی فرماید:
«أَیُّمَا امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِیَهُ وَ إِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها وَ کانَتْ أَوَّلَ مَنْ یَرِدُ النّارَ وَ کَذلِکَ الرَّجُلُ إِذا کانَ لَها ظالِمًا.»:
-هر زنى که شوهر خود را با زبان بیازارد، خداوند هیچ جبران و عوض و نیکى از کارش را نمىپذیرد تا او را راضى کند، اگرچه روزش را روزه بگیرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنین زنى اوّل کسى است که داخل جهنّم خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
ودر مورد سزاى زن ناسازگار با شوهر می فرمایند:
«أَیُّمَا امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ ما لا یُطیقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیْها غَضْبانُ.»:
-هر زنى که با شوهر خود مدارا ننماید و او را به کارى وادار سازد که قدرت و طاقت آن را ندارد، از او کار نیکى قبول نمىشود و در روز قیامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد کرد که بر وى خشمگین باشد.
-ودر باره ی رفتار بازنان می فرماید: در رفتار با زنان، از خدا بترسید و درباره آنان، از نیکى دریغ ننمایید
-در مقام مادر می فرماید:بهشت زیر قدمهاى مادران است. .
-از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد، برای او همسر انتخاب کند.
-شرم نمیکنید که زنانتان را مانند بندگان میزنید ؟
-وقتی مردی دو زن داشته باشد و میان آن ها به عدالت رفتار نکند، روز قیامت یک نیمه ی او افتاده است.
-شرم ندارید که زن را اول روز میزنید و آخر روز با او هم بستر میشوید ؟
-زن بگیرید و طلاق مدهید، زیرا خداوند مردانی که مکرر زن بگیرند و زنانی را که مکرر شوهر کنند دوست ندارد.
-در کار بخشش میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر کسی را برتری میدادم زنان را برتر می دادم.
-احترام بانوان را پاس ندارد مگر شخص بزرگوار و محترم و به ایشان اهانت ننماید مگر شخص پست و فرومایه.
-بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خود بهتر باشند .
-جبرئیل آن قدر در خصوص زن سفارش کرد، تا بدان جا که فکر کردم طلاق زن بدون ارتکاب عمل زشت (زنا) روا نیست.
- مردی که همسرش را بیازارد، نماز و هیچ کار خیری از او پذیرفته نیست و نخستین کسی است که وارد آتش میشود.
- چه بسیار زنانی که فقیه تر از مردان هستند.
- چه بسیار زنانی که بهتر از مردان هستند.
رحلت پیامبر