ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه |
نتایج بعثت انبیاء علیهم السلام
اوصاف پیامبراکرم صلوات الله علیه
سیره اجتماعى |
سیره پیامبر(ص) در مسیر وحدت اسلامى
حکومت و سیاست
1ـ فضیلت دانش طلبى.
مـن سلک طریقا یطلب فیه علما سلک الله به طریقا الـى الجنه ... و فضل العالـم علـى العابـد کفضل القمـر علـى سـائر النجـوم الیله البـدر.
(1) هرکه راهى رود که در آن دانشـى جـوید ، خداوند او را به راهى که به سـوى بهشت است ببرد ، و برترى عالـم بر عابـد ماننـد برتـرى ماه در شب چهارده بـر دیگـرستارگان است .
ستارگان است .
2ـ دین یابى ایرانیان.
لو کان الدیـن عند الثریا لذهب به رجل من فارس ـ او قال ـ مـن ابناء فارس حتى یتناوله ،(2) اگـر دین به ستاره ثـریا رسـد ، هـر آینه مـردى از سـرزمین پارس ـ یا ایـن که فـرمـوده از فـرزنـدان فـارس ـ به آن دست خـواهنـد یـازیــد.
3ـ ایمان خواهى ایرانیان.
اذا نزلت علیه (ص ) سـوره الجمعه فلما قرا: و آخریـن منهم لما یلحقوا بـهم .
(3) قال رجل مـن هولاء یا رسول الله ؟ فلم یراجعه النبى (ص ) حتى سئله مره او مرتین او ثلاثا.
قال و فینا سلمان الفارسـى قال فـوصع النبـى یده على سلمان ثـم قال : لـو کـان الایمـان عنـد الثـریـا لنـا له رجـال مـن هـولاء.
(4) وقتـى که سـوره جمعه بر پیامبـر اکرم (ص ) نازل گردیـد و آن حضرت آیه و آخریـن منهم لمایلحقـوا بهم را خـوانـد.
مردى گفت : اى پیامبـر خـدا مراد ایـن آیه چه کسانـى است ؟ رسـول خدا به او چیزى نگفت تا ایـن که آن شخص یک بار ،دوبار ، یا سه بار سوال کرد.
راوى میگـوید: سلمان فارسى در میان ما بود که پیامبراکرم (ص ) دستـش را روى دوش او نهاد، سپـس فرمـود: اگر ایمان به ستاره ثریا برسد هرآینه مـردانـى از سـرزمیـن ایـن مـرد به آن دست خـواهنـد یافت .
4ـ مشمولان شفاعت.
اربعه اناالشفیع لهم یوم القیمه :.
1ـ معین اهل بیتى .
2ـ والقـاضـى لهـم حـوائجهم عنـد مـا اضطــروا الیه .
3ـ والمحب لهم بقلبه و لسانه .
4ـ والدافع عنهم بیده .
(5) چهار دسته انـد که مـن روز قیـام شفیع آنهاهستـم :.
1ـ یارى دهنده اهل بیتم ، 2ـ بـرآورنـده حـاجـات اهل بیتـم به هنگـام اضطـرار و نـاچـارى ، 3ـ دوستدار اهل بیتم به قلب وزبان ، 4ـ و دفـاع کننـده از اهل بیتـم با دست و عمل .
5ـ ملاک پذیرش اعمال.
لایقبل قول الا بعمل و لایقبل قـول و لاعمل الا بنیه و لا یقبل قـول و لاعمل و لا نیه الا باصابه السنه .
(6) نزد خداوند سخنى پذیرفته نمیشود مگر آن که همراه با عمل باشد ، و سخـن و عملى پذیرفته نمـیشـود مگـر آن که همراه با نیت خالص باشـد .
و سخـن و عمل و نیتـى پذیـرفته نمـیشـود مگـر آن که مطـابق سنت بـاشد.
6ـ صفات بهشتى.
الا اخبر کـم بمـن تحرم علیه النارغدا؟ قیل بلى یا رسـول الله .
فقال : الهیـن القریب اللین السهل .
(7) آیا کسـى را که فرداى قیامت ، آتـش بر او حرام است به شما معرفى نکنـم ؟ گفتند: آرى ، اى پیامبر خدا.
فرمـود: کسى که متیـن ، خونگرم ، نرمخـو و آسانگیر باشد.
7ـ نشانه هاى ستمکار.
علامه الظالم اربعه :یظلم من فوقه بالمعصیه ویملک مـن دونه بالغلبه و یبغض الحق و یظهر الظلم .
(8) نشانه ظالم چهار چیز است : 1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم میکند، 2ـ به زیـر دستـش بـا غلبه فـرمـانـروایـى مـیکنـد، 3ـ حق را دشمـن مـیدارد، 4ـ و ستـم را آشکـار مـیکنـد.
8ـ شعبه هاى علوم دین.
انمـا العلـم ثلاثه : آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قـائمه و مـا خلاهــن فهوفضل .
(9) همـانـا علـم دیـن سه چیز است ، وغیــر از اینها فضل است : 1ـ آیه محکمه (که منظور آز آن علـم واصـول عقـــائد است )، 2ـ فـریضه عادله ( که منظور از آن علـم اخلاق است )، 3ـ و سنت قـائمه ( که منظور از آن علـم احکـام شــریعت است ).
9ـ فتواى نااهل.
مـن افتـى النـاس بغیـر علـم ... فقـد هلک و اهلک .
(10) کسـى که بدون صلاحیت علمى براى مردم فتـوا دهد، خـود را هلاک ساخته و دیگران را نیز به هلاکت انداخته است .
10ـ روزه واقعى.
الصـائم فـى عبـاده و ان کـان فـى فـراشه مـا لـم یغتب مسلمــا.
(11) روزه دار ـ مادامـى که غیبت مسلمانـى را نکرده باشد ـ همـواره در عبادت است ، اگر چه در رختخواب خود باشد.
11ـ فضیلت رمضان.
شهر رمضان شهر الله عزوجل و هـو شهر یضاعف فیه الحسنات و یمحـو فیه السیئات و هو شهر البـرکه و هو شهر الانابه و هو شهر التـوبه وهو شهر المغفـره و هـو شهرالعتق من النار والفوز بالجنه ،الا فاجتنبـوا فیه کل حرام و اکثروا فیه مـن تلاوه القران ...(12) ماه رمضان ماه خداوند عزیز و جلیل است ،و آن ماهـى است که درآن نیکیهادوچندان و بدیها محو میشود، ماه برکت و ماه بازگشت به خدا و تـوبه ازگنـاه و مـاه آمـرزش و مـاه آزادى از آتـش دوزخ و کـامیـابـى به بهشت است .
آگاه بـاشیـد در آن ماه از هـرحـرامـى بپـرهیزیـد و قـرآن را زیاد بخـوانیـد.
12ـ نشانه اى شکیبا.
علامه الصابر فى ثلاث : اولها ان لایکسل و الثانیه ان لایضجـر، والثالثه ان لایشکـو مـن ربه عزوجل ، لانه اذا کسل فقد ضیغ الحق ، واذا ضجر لـم یـود الشکر، واذا شکى مـن ربه عزوجل فقدعصاه .
(13) علامت صابر در سه چیزاست : اول : آن که کسل نشـود، دوم : آن که آزرده خاطـرنگردد، سـوم آن که از خـداونـدعزوجل شکوه نکند، زیرا وقتى که کسل شـود، حق را ضایع میکند، وچـون آزرده خاطرگـردد شکـر را به جا نمـیآورد، و چـون از پـروردگارش شکایت کنـد در و واقع او را نافرمانى نموده است .
13ـ بدترین جهنمى.
ان اهل النار لیتاذون مـن ریح العالـم التارک لعلمه و ان اشد اهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبـدا الـى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله الجنه و ادخل الـداعى النار بترکه علمه .
(14) همانا اهل جهنـم از بوى گند عالمى که به علمش عمل نکرده رنج میبرند، و از اهل دوزخ پشیمانـى و حسرت آن کـس سخت تـر است که در دنیا بنـده اى را به سـوى خـداخـوانده و او پذیرفته وخدا اطاعت کرده و خـداوند او را به بهشت در آورده ولـى خـود دعوت کننـده را به سبب عمل نکـردن به علمـش به دوزخ انداخته است .
14ـ عالمان دنیا طلب.
اوحـى الله الـى داود(ع ) لاتجعل بینـى و بینک عالما مفتـونا بالدنیا فیصـدک عن طریق محبتى فان اولئک قطاع طرق عبادى المریدیـن ، ان ادنى ما انا صانع بهم ان انزع حلاوه مناجاتى عن قلوبهم .
(15) خداوند به داود(ع ) وحى فرمود که : میان مـن وخودت عالـم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستیام بگرداند، زیراکه آنان ، راهزنان بندگان جـویاى مـناند، همانا کمتر کارى که باایشـان کنـم ایـن است که شیـرینـى منـاجـاتـم رااز دلشـان بـرکنم .
15ـ نتیجه یقین.
لـو کنتم توقنون بخیر الاخره و شرهاکما تـوقنون بالدنیا لاثرتـم طلب الاخره .
(16)اگر شما مردم یقین به خیر وشـر آخـرت مـیداشتیـد، همان طـور که یقیـن به دنیاداریـد البته در آن صـورت آخـرت را انتخـاب مـیکـردیـد.
16ـ نخستین پرسشهاى قیامت.
لاتزول قـدمـا عبـد یـوم القیمه حتـى یسئل عن اربع : عن عمره فیما افناه ، و عن شبابه فیما ابلاه ، و عن ماله مـن این اکتسبه و فیما انفقه و عن جبنا اهل البیت .
(17) هیچ بنـده اى در روز قیامت قدم از قـدم بـر نمـیدارد تا از ایـن چهار چیزاز اوپرسیده شود: 1ـ از عمـرش که در چه راهـى آن را فـانـى نمـوده ، 2ـ واز جـوانـى اش که در چه کـارى فـرسـوده اش ســـاخته ، 3ـ و از مـالـش که از کجـابه دست آورده و در چه راهـى صـرف نموده ، 4ـ و از دوستى ما اهل بیت .
17ـ محکم کارى.
ولکـن الله یحب عبــدا اذا عمل عملا احکمه .
(18) پیامبـر اکـرم (ص ) وقتـى که بـا دقت قبـر سعد بـن معاذ را پـوشـانـد فـرمـود: میدانـم که قبر سرانجام فرو میریزد و نظم آن بهم میخـورد، ولـى خداوند بنده اى را دوست مـیدارد که چـون به کـارى پـردازد آن را محکـم واستـوار انجـام دهـد.
18ـ مرگ ، بیدارى بزرگ.
الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.
(19) مـردم در خـواب انـد وقتـى که بمیـرنـد ، بیـدا مـیشـونـد.
19ـ ثواب اعمال کارساز.
سبعه اسبـاب یکسب للعبـد ثـوابها بعد وفـاته : رجل غرس نخلا او حفـر بئرا او اجـرى نهرا او بنـى مسجـدا او کتب مصحفا او ورث علمـا او خلف ولـدا صـالحـا یستغفـر له بعد وفـاته .
(20) هفت چیز است که اگر کسى یکیاز آنها را انجام داده باشد، پس از مرگـش پاداش آن هفت چیز به او میرسد:.
1ـ کسـى که نخلـى را نشـانـده بـاشـد (درخت مثمـرى را غرس کـرده بـاشد)،.
2ـ یا چاهى را کنده باشد،.
3ـ یانهرى راجارى ساخته باشد،.
4ـ یامسجدى را بنا نموده باشد،.
5ـ یاقرآنى نوشته باشد،.
6ـ یـا علمـى را از خـود بـر جـاى نهاده بـاشـد،.
7ـ یا فـرزنـد صـالحـى را باقـى گذاشته بـاشـد که بـراى او استغفـار نمـایـد.
20ـ سعادتمندان.
طـوبـى لمـن منعه عیبه عن عیـوب المـومنیـن مـن اخـوانه طـوبـى لمـن انفق القصـد وبذل الفضل و امسک قـوله عن الفضـول و قبیح الفعل ،(21) خوشا به حال کسى که عیبـش او را از عیوب برادران مومنـش باز دارد، خوشا به حال کسـى که در خرج کردن میانه روى کند و زیاده از خرج راببخشد و از سخنان زائد و زشت خوددارى ورزد.
21ـ دوستى آل محمد.
من مات على حب آل محمد مات شهیدا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مغفـورا له .
الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مـومنـا مستکمل الایمان .
الا ومن مات على بغض آل محمد جاء یوم القیمه مکتـوب بیـن عینیه مایـوس من رحمه الله .
الا و مـن مـات علـى بغض آل محمـد لم یشـم رائحه الجنه .
(22) کســى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد شهیـد مرده است .
آگـاه بـاشیـد کسـى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد آمـرزیـده مــرده است .
آگاه باشیـد کسـى که بـا دوستـى آل محمـد (ص ) بمیـرد .
تـوبه کـار مـرده است .
آگاه باشیـد کسـى که با دوستـى آل محمـد (ص ) بمیرد ، با ایمان کامل مرده است .
آگاه باشیـد کسـى که با دشمنـى آل محمـد (ص ) بمیرد ، در حالـى به صحراى قیامت مـیآیـد که بـر پیشـانـى اش نـوشته شـده : نـا امیـد از رحمت خدا.
آگاه باشید کسـى که با دشمنـى آل محمد (ص ) بمیرد، بـوى بهشت به وى نمـیرسـد .
22ـ سزاى زن و مرد همسر آزار.
ایما امراه اذت زوجها بلسانها لمیقبل الله منها صرفا و لاعدلا ولاحسنه مـن عملهاحتى ترضیه و ان صامت نهارها قامت لیلهاو کانت اول مـن یرد النار و کذلک الرجل اذا کان لها ظالم،(23) هر زنـى که شـوهر خـود را با زبان بیازارد خداوند هیچ جبران و عوض و نیکـى ازکارش را نمیپذیرد تا او را راضى کند، اگر چه روزش را روزه بگیرد و شبـش را به عبادت بگذراند و چنین زنى اول کسى است که داخل جهنـم خـواهد شد و همچنیـن است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
23ـ سزاى زن ناسازگار با شوهر.
ایما امراه لمتـرفق بزوجها و حملته علـى ما لایقـدر علیه و ما لایطیق لـمتقبل منها حسنه و تلقـى الله و هـو ملیها غضبان ،(24) هرزنـى که با شـوهر خـود مـدارا ننماید واو را به کارى وادرا سازد که قـدرت وطاقت آن را ندارد، از او کارى نیکـى قبـول نمـیشـود ودر روز قیامت ، خدا رادرحـالتـى ملاقـات خـواهـد کـرد که بـر روى خشمگیـن بـاشـد.
24ـ نخستین رسیدگى در قیامت.
اول ما یقضى یوم القیمه الدماء.
(25) اولیـن کارى که در روز قیامت به آن رسیدگـى میشـود خـونهاى به ناحق ریخته شده است .
25ـ بیرحمى و ترحم.
اطلعت لیله اسـرى علـى النار فرایت امراه تعذب فسئلت عنها فقیل انها ربطت هره و لم تطعمها و لـم تسقها و لـم تـدعها تاکل مـن خشـاش الارض حتـى ماتت فعذبهابذلک و اطلعت علـى الجنه فـرایـت امـراه مـومسه یعنــى زانیه فسئلت عنها فقیل انهامرت بکلب یلهث مـن العطـش فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فـى حلقه حتـى روى فغفـر الله لها.
(26) در شب مـعراج از دوزخ آگاهـى یـافتـم ، زنـى را دیـدم که درعذاب است ، از گناهش سوال کـردم .
پاسخ داده شد کـــــه او گربه اى رامحکـم بست ، درحالى که نه به آن حیوان خـوراکى داده و نه آبى نوشاند و آزادش هم نکرد تا خود در روى زمین چیزى را بـیابـد و بـخـورد و با این حال ماند تا مرد.
خداوند این زن را به خـاطر آن گناه عذاب کرده است .
و از بهشت آگاهى یافتـم ، زن آلـوده حامنى را دیدم و از وضعش سـوال کردم .
پاسخ داده شد ایـن زن به سگى گذر کرد، در حالى که از عطش و زبانش را از دهان بیرون آورده بود ، او پارچه پیرهنـش را در چاهى فرود برد، پـس آن پارچه را در حلقوم سگ فشرد تا آن حیـوان سیراب شـد خـداوندگناه آن زن را به خاطرایـن کار بخشید.
26ـ عدم پذیرش اعمال ناخالص.
اذا کان یـوم القیمه نادى مناد یسمع اهل الجمع این الذین کانـوا یعبدون الناس قـومـوا خذوا اجـورکـم ممـن عملتـم له فانـى لااقبل عملا خالطه شـى ء مـنالـدنیا واهلها.
(27) چـون روز قیامت فـرا رسـد، نـدا دهنـده اى نـدا دهـد که همه مـردممیشنـوند گـوید: کجایند آنانکه مردم را میپرستیدند ؟ (28) برخیزید و پاداشتان را ازکسـى کـــه براى او کار کردید بگیرید چـون مـن عملـى را که چیزى از دنیا واهل دنیا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمیکنـم .
27ـ دنیا طلبى ،عنصر حبط اعمال.
لیجیئن اقـوام یوم القیمه واعمالهم کـجبال تهامه فیـومر بهم الى النار قالـوایا رسول الله مصلین ؟ قال نعم یصلون و یصومون ویاخذون هنا مـن اللیل فاذا عرض لهم شـى ء مـن الـدنیا و ثبـوا عیله .
(29) در روز قیامت گروهـى را بـراى محاسبه میآورند که اعمال نیک آنان ماننـد کـوههاى تهامه بر روى هـم انباشته است امـا فرمان میرسد که به آتـش برده شوند صـحـابـه گفتند : یـا رسول الله آیـا اینان نماز میخواندند؟ فرمـود: بلى نماز میخـواندند و روزه میگرفتند و قسمتى از شب را در عبـادت بــه سـر میبردند اما همیـن که چیزى از دنیا به آنها عرضه میشد، پرش و جهشمیکردند تا خود را به آن برسانند.
28ـ با هر که اى با اوستى.
المرء مع من احب (30).
آدمـى ( در قیـامت ) بـاکســى است که او را دوست دارد.
29ـ دوستى اهل بیت.
مـن سره ان یحیى حیاتى و یمـوت مماتـى و یسکـن جنه عدن غرسهاربـى فلیـوال علیامن بعدى و لیوال ولیه و لیقتد بالائمه من بعدى فانهم عترتى و خلقوا مـن طینتى رزقوا فهما و علما و ویل للمکذبین بفضلهم مـن امتى القاطعیـن فیهم ضلتى لا انالهم الله شفاعتى .
(31) هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند وچون مـن بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده جاى بگیرد.
باید بعد از من على ر، و دوست او را دوست بداردو به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت مـن هستند و از طینتم آفریده شـده اند و از درک و دانـش برخـوددار گردیـده انـد و واى بر آن گروه از امت مـن که برترى آنان راانکار کنند و پیوندشان را با مـن قطع نمایند که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.
30ـ ولایت على (ع ) شرط قبولى اعمال.
فـو الذى بعثنى بالحق نبیا لو جاء احدکـم یوم القیامه باعمال کامثال الجبال ولـم یجـى ء بـولایه علـى بـن ابیطـالب لاکبه الله عزوجل فـى النار .(32) سـوگنـد به خـدایـى که مرا به حق بـرانگیخته اگر یکـى از شما در روز قیامت بااعمالى هماننـد کـوهها بیاید.
اما فاقـد ولایت وقبـول حاکمیت علـى بـن ابیطالب بـاشـد، خـداونـد او را به رو در آتـش افکند.
31ـ پاداش مریض.
اذا مـرض المسلـم کتب الله له کاحسـن ما کـان یعمل فـى صحته و تسـاقطت ذنـوبه کمایتساقط ورق الشجر.
(33) وقتى که مسلمان ، بیمار شـود، خـداوند هماننـد بهتریـن حسناتـى که در حال سلامت انجام میداده در نامه عملـش مینـویسد و گناهانـش همچـون برگ درخت فرو میریزد.
32ـ مسئولیت مسلمانى.
من اصبح لایهتـم بامور المسلمین فلیـس منهم و مـن سمع رجلا ینادى یا للمسلمیـن فلم یجبه فلیس بمسلم .
(34) هر که صبح کند و به امور مسلمیـن همت نگمارد ، از آنهانیست ؛و هرکـس بشنود که شخصـى فریاد مـیزنـد: (( اى مسلمانها به فریادم برسید)) ولـى جـوابـش نگـوید،مسلمان نیست .
33ـ پیوستگى ایرانیان با اهل بیت علیهم السلام.
قالت الرسول من الفرس لرسول الله (ص ) الى من نحـن یا رسول الله ؟ قال انتم مناو الینا اهل البیت .
(35) فرستادگان باذان ، پادشاه یمـن ، تحت الحمایه ایران که اصالتا ایرانى بـودند به حضور پیامبر اکرم (ص ) آمدند و گفتند: اى رسـول خدا: سرانجام ما فارسیان به نزدچه کسى خواهد بود؟ حضرت فرمـود: شما فارسیان از ما هستیـد و سرانجامتان به سـوى ما و خانـدان ماخواهد بود.
قال ابـن هشام : فبلغنى عن الزهرى انه قال : فمـن ثـم قال رسول الله : سلمان منااهل البیت .
ابـن هشام از قول زهرى گوید: و از همین جا بود که پیامبر فرمود: سلمان از اهل بیت ماست .
34ـ خیانت بزرگ.
من تقدم على المسلمین و هو یرى ان فیهم مـن هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین .
(36) کسى که بر مسلمانان پیشـى گیرد، در حالـى که میداند در میان آنها کسـى افضل وبهتر از او وجـود دارد، چنیـن کسى به خدا و رسولـش و همه مسلمانان خیانت کرده است .
35ـ ارزش هدایت.
لان یهدى الله بک رجلا واحـدا خیـر لک ممـا طلعت علیه الشمس .
(37) پیـامبـر اکـرم (ص ) خطـاب به حضـرت علـى (ع ) فـرمود: هدایت نمـودن خداوند فردى را به وسیله تو از آنچه آفتاب بر آن بتابد براى تـوبهتر و ارزنده تر است .
36ـ مردمان آخرالزمان.
یاتـى على الناس زمان تخبث فیه سرائرهـم و تحسـن فیه علانیتهم طمعا مـن الدنی،لایریدون به ما عنـد ربهم ، یکـون دینهم ریـاء لایخالطهم خـوف ، یعمهم الله بعقاب فیـدعونه دعاء الغریق فلا یستجیب لهم .
(38) زمانى بر مردم فرا مـى رسد که براى طمع در دنی، باطنشان پلید و ظاهرشان زیباباشـد، علاقه اى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دیـن آنها ریا شـود وخـوفـى (از خـدا) در دلشان آمیخته نشـود، خـداونـد همه آنها را به عذاب سختـى گـرفتار کند، پـس مانند دعایشخص غریق دعا کنند، ولـى دعایشان را اجابت نکند.
37ـ راستگو ترین صحابه.
مـااظلت الخضـراء و لااقلت الغبـراء مـن ذى لهجه اصـدق مـن ابــیذر.
(39) آسمان سایه نینداخته و زمیـن در بر نگرفته ، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
38ـ پرسش از عالمان و همنشینى بافقیران.
سـائلـوا العلمـاء و خـاطبـوا الحکماء و جـالسـوا الفقـراء.
(40) از دانشمنـدان بپـرسیـد و با فـرزانگان سخـن بگـوییـد و با فقیـران بنشینیـد.
39ـ دستبوسى نه.
هذا تفعله الاعاجـم بملـوکها و لست بملک انمـا انـا رجل منکـم .
(41) مردى خواست تا بر دست رسـول خـدا (ص ) بـوسه زنـد، پیامبر دست خـود را کشیـد وفرمود: ایـن کارى است که عجمها با پادشاهان خـود میکنند و من شاه نیستـم ، مـن مردى از خودتان هستم .
40ـ مهربانى با همنوعان.
ما آمن بـى مـن بات شبعان و جاره جائع و ما مـن اهل قـریه یبیت و فیهم جائع لاینظر الله الیهم یوم القیمه .(42)
به مـن ایمان نیاورده کسـى که سیر بخـوابـد و همسایه اش گرسنه باشـد، و اهل یک آبادى که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه اى باشد، خـداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت نیفکند.
-------------------------------------------------------------------------.
1ـ اصول کافى ، ج 1، ص 42.
2ـ صحیح مسلـم ، ص 4ص 1972، کتاب فضائل الصحابه ، حـدیث 230، و همان ، ج 2، ص 417 چاپ بولاق ، 3ـ سوره جمعه ، آیه 3.
4ـ صحیح مسلم ، ج 4، ص 1972، کتـاب فضـائل الصحابه .
5ـ خصـال صـدوق ، بـاب اربعه ، ص 215، حـدیث 1.
6ـ بحار الانوار ج 2، ص 174.
7ـ ثواب الاعمال ص 381.
8ـ تحف العقول .
ص 21.
9ـ اصول کافى ، ج 1، ص 37.
10ـ اصول کافى ، ج 1، ص 54.
11ـ تهذیب الاحکام ، ج 4، ص 190.
12ـ بحار الانوار، ج 96، ص 340.
13ـ همان ، ج 71، ص 86.
14ـ اصول کافى ، ج 1، ص 55.
15ـ همان ، ج 1ص 58.
16ـ تنبیه الخـواطـر و نزهه النواظر(معروف به مجمـــوعه ورام ) ، ج 1، ص 134.
17ـ خصـال صـدوق ص 253، و مشکـاه الانـوار ، ص 171.
18ـ امالى صدوق ، ص 231.
19ـ لئالى الاخبار، ص 386.
20ـ محموعه ورام ، ج 2،ص 110.
21ـ روضه کافى ، ص 248.
22ـ تفسیر کشاف زمخشرى ، ج 3،ص 467.
23ـ امالى شیخ صدوق ، ص 257.
24ـ همان ، ص 285.
25ـ سفینه البحـار، ماده قتل ، ج 2، ص 407.
26ـ جواهر الکلام ، ج 31، ص 359.
27ـ مشکات الانوار، ص 312.
28ـ یعنـى بـراى چشـم مـردم وخـوشـاینـد آنـان کـار مـیکـرده انـد.
29ـ لئالى الاخبار ،ص 465.
30ـ سفینه البحار ماده حبیب ، ص 201.
31ـ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 86.
32ـ امالى شیخ طوسى ، ج 1،ص 314.
33ـ مکارم الاخلاق ، ص 195.
34ـ اصول کافى ، ج 3، ص 293.
35ـ سیره ابن هشام ، ج 1،ص 72.
36ـ الغدیر، ج 8، ص 291.
37ـ شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى احـدیـد، ج 1،ص 342.
38ـ اصول کافى ، ج 3،ص 404.
39ـ الغدیـر، ج 8،ص 97، و شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى الحـدیــــد، ج 2،ص 354.
40ـ تحف العقول ، ص 41.
41ـ خیانت در گزارش تاریخ ، ج 3،ص 271.
42ـ اصول کافى ، ج 4،ص 493.
1 . هر چه فرزند آدم پیرتر مى شود ، دو صفت در او جوانتر مى گردد : حرص و آرزو .
2 . دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح مى یابد و اگر فاسد شوند ، امت من فاسد مى شود : علما و حکام .
3 . شما همه شبان و مسؤول نگاهبانى یکدیگرید .
4 . نمى توان همه را به مال راضى کرد اما به حسن خلق ، مى توان .
5 . نادارى بلاست ، از آن بدتر ، بیمارى تن ، و از بیمارى تن دشوارتر ، بیمارى دل .
6 . مؤمن ، همواره در جستجوى حکمت است .
7 . از نشر دانش نمى توان جلو گرفت .
8 . دل انسانى همچو پرى است که در بیابان به شاخه درختى آویزان باشد ، از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیر و رو مى شود .
9 . مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند .
10 . رهنماى به کار نیک ، خود کننده آن کار است .
11 . هر دل سوخته اى را عاقبت پاداشى است .
12 . بهشت زیر قدمهاى مادران است .
13 . در رفتار با زنان ، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید ، از نیکى دریغ ننمائید .
14 . پروردگار همه یکى است و پدر همه یکى . همه فرزند آدمید و آدم از خاک است . گرامى ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست .
15 . از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن ، نادانى و حاصل آن ، پشیمانى است .
16 . بدترین مردم کسى است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و باز از او بدتر کسى است که مردم از گزند او در امان و به نیکى او امیدوار نباشند .
17 . خشم مگیر و اگر گرفتى ، لختى در قدرت کردگار بیندیش .
18 . چون تو را ستایش کنند ، بگو اى خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمى دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه مى گویند قرار مده .
19 . به صورت متملقین ، خاک بپاشید .
20 . اگر خدا خیر بنده اى را اراده کند ، نفس او را واعظ و رهبر او قرار مى دهد .
21 . صبح و شامى بر مؤمن نمى گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد .
22 . سخت ترین دشمن تو ، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوى تو جا دارد .
23 . دلاورترین مردم آن است که بر هواى نفس ، غالب آید .
24 . با هواى نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید .
25 . خوشا به حال کسى که توجه به عیوب خود ، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد .
26 . راستى به دل آرامش مى بخشد و از دروغ ، شک و پریشانى مى زاید .
27 . مؤمن آسان انس مى گیرد و مأنوس دیگران مى شود .
28 . مؤمنین همچو اجزاء یک بنا ، همدیگر را نگاه مى دارند .
29 . مثل مؤمنین در دوستى و علقه به یکدیگر ، مثل پیکرى است که چون عضوى از آن به درد بیاید ، باقى اعضا به تب و بى خوابى دچار مى شوند .
30 . مردم مانند دندانه هاى شانه ، با هم برابرند .
31 . دانش جوئى بر هر مسلمانى واجب است .
32 . فقرى سخت تر از نادانى و ثروتى بالاتر از خردمندى و عبادتى والاتر از تفکر نیست .
33 . از گهواره تا به گور ، دانشجو باشید .
34 . دانش بجوئید گرچه به چین باشد .
35 . شرافت مؤمن در شب زنده دارى و عزت او در بى نیازى از دیگران است .
36 . دانشمندان ، تشنه آموختن اند .
37 . دلباختگى ، کر و کور مى کند .
38 . دست خدا با جماعت است .
39 . پرهیزکارى ، جان و تن را آسایش مى بخشد .
40 . هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگى کند ، چشمه حکمت از دلش به زبان جارى خواهد شد .
41 . با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند پسندیده تر است .
42 . بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .
43 . دانش را به بند نوشتن در آورید .
44 . تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ، دل درست نخواهد بود .
45 . تا عقل کسى را نیازموده اید ، به اسلام آوردن او واقعى نگذارید .
46 . تنها به عقل مى توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهى است .
47 . زیان نادانان ، بیش از ضررى است که تبهکاران به دین مى رسانند .
48 . هر صاحب خردى از امت مرا چهار چیز ضرورى است : گوش دادن به علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .
49 . مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمى شود .
50 . من براى امت خود ، از بى تدبیرى بیم دارم نه از فقر .
51 . خداوند زیباست و زیبائى را دوست مى دارد .
52 . خداوند ، مؤمن صاحب حرفه را دوست دارد .
53 . تملق ، خوى مؤمن نیست .
54 . نیرومندى به زور بازو نیست ، نیرومند کسى است که بر خشم خود غالب آید .
55 . بهترین مردم ، سودمندترین آنان به حال دیگرانند .
56 . بهترین خانه شما آن است که یتیمى در آن به عزت زندگى کند .
57 . چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک .
58 . رشته عمل ، از مرگ بریده مى شود مگر به سه وسیله : خیراتى که مستمر باشد ، علمى که همواره منفعت برساند ، فرزند صالحى که براى والدین دعاى خیر کند .
59 . پرستش کنندگان خدا سه گروهند : یکى آنان که از ترس ، عبادت مى کنند و این عبادت بردگان است ، دیگر آنان که به طمع پاداش ، عبادت مى کنند و این عبادت مزدوران است ، گروه سوم آنان که به خاطر عشق و محبت ، عبادت مى کنند و این عبادت آزادگان است .
60 . سه چیز نشانه ایمان است : دستگیرى با وجود تنگدستى ، از حق خود به نفع دیگرى گذاشتن ، به دانشجو علم آموختن .
61 . دوستى خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود .
62 . آفت دین سه چیز است : فقیه بدکار ، پیشواى ظالم ، مقدس نادان .
63 . مردم را از دوستانشان بشناسید ، چه ، انسان همخوى خود را به دوستى مى گیرد .
64 . گناه پنهان ، به صاحب گناه زیان مى رساند ، گناه آشکار ، به جامعه .
65 . در بهبودى کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئى فردا رفتنى باشید .
66 . روزى را در قعر زمین بجوئید .
67 . چه بسا که از خودستائى ، از قدر خود مى کاهند و از فروتنى ، بر مقام خود مى افزایند .
68 . خدایا ! فراخترین روزى مرا در پیرى و پایان زندگى کرامت فرما .
69 . از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد ، او را همسر انتخاب کند .
70 . صاحب قدرت ، آن را به نفع خود به کار مى برد .
71 . سنگین ترین چیزى که در ترازوى اعمال گذارده مى شود ، خوشخوئى است .
72 . سه امر ، شایسته توجه خردمند است : بهبودى زندگانى ، توشه آخرت ، عیش حلال .
73 . خوشا کسى که زیادى مال را به دیگران ببخشد و زیادى سخن را براى خود نگاهدارد .
74 . مرگ ، ما را از هر ناصحى بى نیاز مى کند .
75 . اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانى در عاقبت ! .
76 . عالم فاسد ، بدترین مردم است .
77 . هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامى بدارند ، باید منتظر بلائى بود .
78 . نفرین باد بر کسى که بار خود را به دوش دیگران بگذارد .
79 . زیبائى شخص ، در گفتار اوست .
80 . عبادت ، هفت گونه است که از همه والاتر ، طلب روزى حلال است .
81 . نشانه خوشنودى خدا از مردمى ، ارزانى قیمتها و عدالت حکومت آنهاست .
82 . هر قومى شایسته حکومتى است که دارد .
83 . از ناسزا گفتن ، بجز کینه مردم ، سودى نمى برى .
84 . پس از بت پرستیدن ، آنچه به من نهى کرده اند ، در افتادن با مردم است .
85 . کارى که نسنجیده انجام شود ، بسا که احتمال زیان دارد .
86 . آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است ، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود .
87 . از دیگران چیزى نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد .
88 . خداوند دوست ندارد که بنده اى را بین یارانش ، با امتیاز مخصوص ببیند .
89 . مؤمن ، خنده رو و شوخ است ، و منافق ، عبوس و خشمناک .
90 . اگر فال بد زدى ، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردى ، فراموش کن و اگر حسود شدى ، خوددار باش .
91 . دست یکدیگر را به دوستى بفشارید که کینه را از دل مى برد .
92 . هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .
93 . خوشروئى کینه را از دل مى برد .
94 . مبادا که ترس از مردم ، شما را از گفتن حقیقت باز دارد ! .
95 . خردمندترین مردم ، کسى است که با دیگران بهتر بسازد .
96 . در یک سطح زندگى کنید تا دلهاى شما در یک سطح قرار بگیرد . با یکدیگر در تماس باشید تا بهم مهربان شوید .
97 . هنگام مرگ ، مردمان مى پرسند از ثروت چه باقى گذاشته ؟ فرشتگان مى پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده ؟ .
98 . منفورترین حلالها نزد خداوند ، طلاق است .
99 . بهترین کار خیر ، اصلاح بین مردم است .
100 . خدایا مرا به دانش ، توانگر ساز و به بردبارى ، زینت بخش و به پرهیزکاری ، گرامی بدار و به تندرستی ، زیبایی ده.
3. یادى از پیمان جوانمردان یا ( حلف الفضول )
7. دعوت از خویشان و نزدیکان
11. روش بت پرستان با محمد ( ص )
15. انتشار اسلام در یثرب ( مدینه )
22. جنگها یا غزوههاى پیغمبر ( ص )
27. سال ششم هجرت - صلح حدیبیه
28. نامههاى رسول مکرم ( ص ) به پادشاهان
31. فوت فرزند دلبند پیامبر ( ص )
32. حجة الوداع " آخرین سفر پیامبر ( ص ) به مکه "
38. رفتار و خلق و خوى پیامبر ( ص )
2. آئین نیاکان پیامبر اسلام (ص)
3. آیین پیامبر اسلام قبل از بعثت
4. حضرت خدیجه سلام الله علیها مادر امت
8. مدیریت در بحران(تحلیلى از جنگ خندق)
9. برخوردهاى مسالمتآمیز پیامبر (ص) با یهود
آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(ص) |
آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى ها
پاره اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
1- ویژگیها و شایستگى پیامبر (ص)
3- پیامبر اکرم(ص) از نگاه امام صادق(ع)
4- نمونه هایى ازفضایل و سیره فردى
5- نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)
6- گوشهاى ازاخلاق عظیم پیامبر (ص)
9- عصمت پیامبراکرم(ص )پیش از بعثت
10- علم غیب
11- وظائف مسلمانان در برابر پیامبر(ص )
بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمیآید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانهها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پارهای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشتهاند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر مینماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود میشناخته اند. با مراجعه به تاریخ میتوان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، میتوان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب میشد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کردهاند. حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری میکرد."
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج میبردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره میگرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) میرفتند. این کنارهگیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایهگذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه میرفت و مستمندانی را که از آنجا میگذشتند، اطعام مینمود.
در واقع میتوان گفت که این خلوتگزینی، زمینهای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمهای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار میرفته است.
در دوران این خلوتگزینیها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی مینمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا میبرد.
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف مینمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که بهوسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمیدانست، آموخت."
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوتگزینیهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بودهاند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان میدارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشتهاند. البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.